معنی بازتاب دادن یا یافتن، منعکس کردن، برگرداندن، فکر , کردن، منتج شدن به, معنی بازتاب دادن یا یافتن، منعکس کردن، برگرداندن، فکر پ کردن، منتج شدن به, معنی fاxتاf bاbj dا dاtتj، kjuls lcbj، fc;cbاjbj، tlc , lcbj، kjت[ abj fi, معنی اصطلاح بازتاب دادن یا یافتن، منعکس کردن، برگرداندن، فکر , کردن، منتج شدن به, معادل بازتاب دادن یا یافتن، منعکس کردن، برگرداندن، فکر , کردن، منتج شدن به, بازتاب دادن یا یافتن، منعکس کردن، برگرداندن، فکر , کردن، منتج شدن به چی میشه؟, بازتاب دادن یا یافتن، منعکس کردن، برگرداندن، فکر , کردن، منتج شدن به یعنی چی؟, بازتاب دادن یا یافتن، منعکس کردن، برگرداندن، فکر , کردن، منتج شدن به synonym, بازتاب دادن یا یافتن، منعکس کردن، برگرداندن، فکر , کردن، منتج شدن به definition,